هدف از این مقاله عبارت است از نمایش، بحث و گفتمان و بهکارگیری تکنیکها و اصول فرآیند تحلیل سلسله مراتبی در اولویتبندی و انتخاب پروژههای درون پورتفولیو میباشد. فرآیند تحلیل سلسله مراتبی یکی از مدلهای اصلی ریاضی موجود جهت پشتیبانی تئوری تصمیمگیری میباشد.زمانی که نگاه میکنید که چگونه سازمانها برای اجرای پروژهها تصمیم میگیرند، ما میتوانیم به معیارهای ریاضی و اهداف آنها بهطور واضح توجه نماییم.
بااینحال، تصمیمگیری یک فرآیند شناختی و روانی میباشد که بر گفتهشده از معیارهای قابللمس و غیرقابل لمس بوده که بهصورت خودسرانه توسط افراد تصمیم گیر انتخابشده است. در این مقاله درباره اهمیت و برخی از معیارهای ممکن برای اولویتبندی پروژهها، با استفاده از یک نمونه واقعی و همچنین نمایش گامبهگام فرآیند تحلیل سلسله مراتبی بحث خواهیم نمود. امروزه، یکی از چالشهای که سازمانها با آن مواجه هستند، توانایی آنها جهت انتخاب صحیح و مداوم گزینههای است که با استراتژی همراستایی داشته باشند.با توجه به هر وضعیت خاص، تصمیمگیری صحیح احتمالاً یکی از چالشهای مهم برای علم و فنآوری میباشد. TRIANTAPHYLLOU, 2002).)وقتی ما به تغییرات محیطی اطرافمان نگاه میکنیم، چیزی شبیه به آن است که هرگز آنها را ندیدهایم لذا انتخاب صحیح بر اساس اهداف و همراستایی با استراتژی فاکتور بسیار مهم و حتی حیات سازمان وابسته به آن میباشد.درواقع، اولویتبندی پروژهها در پورتفولیو چیزی بیش از نمایی سفارشی بر اساس ارتباط هزینه فایده هر پروژه است.پروژهها با مزایای بیشتر، وقتی با هزینههایشان مقایسه میشود، اولویت بالاتری خواهند داشت.این مهم است که ارتباط هزینه فایده ، لزوماً به معنای استفاده از معیارهای مالی منحصربهفرد و شناختهشده مانند نرخ هزینه فایده نباشد. ازآنجاکه سازمانها متعلق به یک بستر پیچیده و مختلف هستند، اغلب اوقات حتی در هرجومرجها، دقیقاً چالش اصلی، تعیین هزینه و فایده پروژه برای هر سازمان میباشد.
استاندارد مدیریت پورتفولیو انجمن مدیریت پروژه آمریکا میگوید که حیطه پورتفولیو پروژه میبایست ساقهای از اهداف استراتژیک سازمان باشد.این اهداف میبایست همراستا با سناریو کسبوکار باشد که ممکن است در هر سازمانی فرق کند.درنتیجه، مدل مناسب که معیارهای درست را جهت استفاده برای هر نوع سازمان در زمان اولویتبندی و انتخاب پروژههایشان پوشش دهد، وجود ندارد.معیارهای استفادهشده توسط سازمان میبایست بر اساس ارزش و اولویتهای تصمیم گیرهایشان باشد. اگرچه تصمیمات بر اساس ارزشها و اولویتبندی تصمیم سازان انجام میگیرد، مجموعه معیارها یا اهداف خاص میتواند مورداستفاده قرار گیرد درحالیکه اولویتهای پروژهها و تعیین معیارهای واقعی، ارتباط بهینه بین مزایا و هزینهها می باشد.
گروههای اصلی معیارها:
مالی- مجموعهای از معیارها باهدف به دست آوردن مزایای مالی پروژه .آنها بهطور مستقیم باهزینهها، تولید و سنجش سود ارتباط دارند.برای مثال :
بازگشت سرمایه- درصدی از سود پروژه، مقایسه بازگشت مالی پروژه با تفاضل سرمایهها و سودها
$1¬ سود- ارزش (پول) سود مالی بهدستآمده بهوسیله پروژه.یک پروژه ممکن است بازگشت سرمایه کوتاهی داشته باشد اما سود اسمی آن میتواند بزرگ باشد.
$1¬ ارزش خالص فعلی- بین مزایای پروژه و هزینهها تفاوتی وجود دارد که همه درآمدها و هزینهها برای تحقق در تاریخ جاری پوشش دادهشده،در نظر گرفته میشود.
$1¬ بازگشت سرمایه- تعداد زمان در دوره موردنیاز برابر پوشش سرمایه اصلی پروژه
$1¬نرخ سود/مزایا مالی- نرخ بین ارزش فعلی مزایای و ارزش فعلی هزینهها. نرخ بالاتر، قابلدوامتر بودن پروژه را نشان میدهد.
استراتژی –مجموعه معیارها که مستقیماً با اهداف استراتژیک سازمان ارتباط دارد.اهداف و معیارهای استراتژیک به همراه متدهای مورداستفاده را شرکتهای استراتژیک محور مشخص مینمایند. معیارهای مالی میتواند متفاوت باشد چراکه معیارهای استراتژیک برای هر سازمانی منحصربهفرد است.سازمانها با استراتژیهای مختلف قطعاً باید معیارهای اولویتبندی مختلفی داشته باشند.برخی از نمونهها، مانند افزایش ظرفیت برای رقابت در بازارهای بینالمللی، شیوههای سازگاربامحیطزیست، بهینهسازی فرآیندهای داخلی، کاهش هزینه در مقایسه با رقبای ، بهبود برند محصولات و خدمات، و غیره بدینصورت مورداستفاده قرار گیرند.
ریسکها –مشخص کردن سطح تحمل ریسک که یک سازمان برای پذیرش پروژه میپذیرد.معیارهای ارزیابی ریسکهای میتواند شامل ترکیب ارزیابی فرصتها نیز باشد.
ضرورت- تعیین سطح ضرورت پروژه.ملاحظات پروژهها ضروری بر اساس تصمیمات و رفتار سریع که اولویت بالایی به نسب سایر پروژهها دارند.
الزامات ذینفعان- گروهی از معیارها که کمک به ارزیابی سطح تعهدات ذینفعان در طول پروژه دارند.الزامات بالاتر به پروژه،اولویت بالاتر دریافتهای پروژه.تعهدات ممکن است به شیوه گسترده ارزیابی شود جایی که ذینفعان بهصورت گروهی واحد یا گروههای متفاوت مورد ملاحظه قرار میگیرند.مانند :
$1¬ الزامات مشتری
$1¬ الزامات سازمانی
$1¬ الزامات تیم پروژه
$1¬ الزامات مدیر پروژه
$1¬ الزامات انجمن
$1¬ الزامات نظارتی
دانش فنی- ارزیابی دانش فنی برای اجرای پروژه موردنیاز است.امروزه دانش فنی بسیاری در دسترس میباشد که اجرای هر پروژه را آسانتر مینماید و سبب میشود تا پروژهها از منابع کمتری استفاده نمایند.این نکته بسیار مهم است که اگر نیاز به استقرار اهداف و معیارهایی مرتبط با فرآیند رشد و یادگیری است، این معیارها نیاز به ارتباط با معیارهای استراتژیک سازمانی داشته باشند و نه با هرگونه دانش فنی دیگر.