یکی از اهداف اصلی این مقاله ، بحث درباره مسائل مربوط به اندازه گیری عملکرد و معرفی مثلث محدودیتهای مدیریت پروژه چابک و نحوه جایگزینی آن با مثلث محدودیتهای مدیریت پروژه سنتی می باشد. اگر تغییر، تطبیق پذیری و انعطاف پذیری علامت تجاری پروژه های چابک باشد و انطباق با برنامه، علامت تجاری مدیریت پروژه سنتی باشد پس چرا ما هنوز برای موفقیت پروژه هاي چابک از چارچوب سنتی استفاده می کنیم؟ دلیل اصلی این کار ممکن است این باشد که چابک در ابعاد گسترده تطبیق پذیر با سازمان است

 

: تیم چابک در حال تلاش برای پاسخگویی به مجموعه ای از اهداف، مدیران، مدیران اجرایی برای ارزیابی در مقابل مجموعه دیگر هستند. تا زمانی که این شکاف وجود دارد مدیریت پروژه چابک و توسعه آن فقط بصورت یک وضعیت خواهد بود. پروژه  چند میلیارد دلاري شركت موتورولا بر پايه ماهواره ايريديوم  با شکست مواجه شد. در همین حال فیلم تایتانیک که به شدت از زمان و هزینه پیش بینی شده خارج شده بود- صاحبنظران گفته بودند در بهترین شرايط 200 میلیون دلار فروش خواهد کرد- به عنوان اولین فیلم در جهان است كه بیش از 1 میلیون دلار فروش کرده است. بر اساس محدودیت های عمومی- زمان، هزینه، حیطه- فیلم تایتاینک شکست خورده است. در داخل برخی از محافل، پروژه به عنوان یک موفقیت در نظر گرفته می شود، بخاطر اینکه مشخصات اصلی را پوشش داده است. با استفاده از مثلث چابک پروژه فیلم تایتانیک به عنوان یک موفقیت جهت ارائه ارزش معرفی می شود حتی اگر محدودیتها را نیز پوشش نداده باشد. بنابراین برای رسیدن به سطح قابل قبولی از بهبود در سازمان، ما می بایست به چگونگی ارزیابی عملکرد، اشاره نمائیم. شکل ذیل حرکت به سمت یک راه جدید برای ارزیابی موفق را نشان می دهد. مثلث آهنی سنتی مدیریت پروژه شامل حیطه، هزینه و زمان است. در خیلی موارد، حیطه آیتم اصلی تحویل است (اغلب بصورت اشتباه فرض می شود که حیطه در ابتدای پروژه شناخته می شود) و هزینه و زمان متغیر هستند. هر چند بسیاری از مدیران پروژه سعی می کنند که هر 3 مورد را پوشش دهند.

ارزیابی عملکرد چابک

 

در شكل بالا دومین مثلث، دیدگاه اولیه معیار اندازه گیری توسعه چابک را نشان میدهد جایی که زمان ثابت است و حیطه می تواند متغیر يابد. در این دیدگاه، زمان به عنوان محدودیت ثابت در نظر گرفته شده است. متاسفانه در مثلث دوم همچنان تطبیق با ارزیابی مثلث آهنی موجود، وجود دارد. موفقیت در خیلی از سازمانها و تداوم سازمانهای تحقیقاتی مانند گروه استندیش   همچنان بر اساس تطبیق پروژه با زمان، هزینه و حـیطه بررسی می شود. اگر انطباق با برنامه معیار تعریف موفقیت باشد پس پروژه های چابک که تطبیق متداول دارند را مي توان موفقیت فرض شده ناميد؟ ارمغان آن مثلث سوم است که در شکل بالا آورده شده است معیار سنجش ما مي باشد شامل: ارزش (به مشتری)، کیفیت (مورد نیاز برای ارائه ارزش متداول به مشتری) و محدودیتها (حیطه، زمان و هزینه). محدودیتها همچنان پارامترهای مهم هستند اما آنها هدف پروژه نیستند. ارزش هدف است و محدودیتها کمک به تنظیم حرکت پروژه به سمت افزایش ارزش مشتری می کند.